کد مطلب:316720 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:337
خطاب حضرت ابوالفضل به صدام
شخصی به نام محمد حسین غلامی اهل هندوستان كه ساكن كشور دبی بود می گفت: ما در سفر كربلا به زیارت حضرت ابوالفضل علیه السلام رفتیم. در صحن و حرم مطهر حضرت، همه جا سر و صدا بود، اهالی هندوستان صدا می زدند: یا ابوالفضل! آن جا خیلی شلوغ شد، به طوری كه شرطه های حرم مأمور شدند كه از رفت و آمد مردم جلوگیری كنند؛ ولی نتوانستند كاری انجام بدهند. آن ها گفتند: صدام به حرم آقا ابوالفضل علیه السلام می آید، وقتی صدام از راه رسید و وارد صحن آقا شد مردم شعار دادند و ابوالفضل علیه السلام گویان در شعار دادنشان
[ صفحه 128]
شدت عمل به خرج دادند. یك دفعه مردم گفتند: به گلدسته نگاه كنید. صدام نیز به طرف گلدسته نگاه كرد، یك وقت دیدم سید بزرگواری با عمامه ی سبز، بالای گلدسته است و شمشیری به دست دارد و به صدام خطاب می كند: اگر از شعاردادن مردم جلوگیری كنی، همین حالا سر از بدنت جدا می كنم. در این هنگام در دل صدام وحشتنی ایجاد شد و سرش را پایین انداخت و به شرطه ها نگاه كرد و گفت: به جمعیت كاری نداشته باشید. در این موقع صدام از صحن حرم بیرون رفت و مردم هم چنان شعار می دادند. مشخص شد كه شعار مردم برای كرامت و بزرگواری آقا ابوالفضل علیه السلام بوده كه بیماری را شفا داده است. [1] .
[ صفحه 128]
شدت عمل به خرج دادند. یك دفعه مردم گفتند: به گلدسته نگاه كنید. صدام نیز به طرف گلدسته نگاه كرد، یك وقت دیدم سید بزرگواری با عمامه ی سبز، بالای گلدسته است و شمشیری به دست دارد و به صدام خطاب می كند: اگر از شعاردادن مردم جلوگیری كنی، همین حالا سر از بدنت جدا می كنم. در این هنگام در دل صدام وحشتنی ایجاد شد و سرش را پایین انداخت و به شرطه ها نگاه كرد و گفت: به جمعیت كاری نداشته باشید. در این موقع صدام از صحن حرم بیرون رفت و مردم هم چنان شعار می دادند. مشخص شد كه شعار مردم برای كرامت و بزرگواری آقا ابوالفضل علیه السلام بوده كه بیماری را شفا داده است. [1] .
[1] چهره ي درخشان قمر بني هاشم عليه السلام، ج 3، ص 307.